-
بابا نان داد
چهارشنبه 10 شهریورماه سال 1389 19:30
بابا نان داد بابا فقط آب داد و نان داد، مامان عشق داد بابا گول شیطان را خورد و شناسنامه اش چند بار پر شد. پر شد، خالی شد خالی نشد.خط خورد. زن ها خط خوردند، مادر ها خط خوردند دخترها زن شدند، زن ها مادر شدند و خط خوردند و بابا چون حق دارد، آب می دهد. نان می دهد. مامان، زوجه مامان، ضعیفه مامان، عفیفه مامان غذا پخت، بابا...
-
لحظه
جمعه 22 مردادماه سال 1389 01:04
لحظه به لحظهٔ من به یاد تو میگذره.... به یاد وجودی سردو بی تفاوت که همیشه رویاهایِ من رو نادیده گرفت درست نمیدونم چند وقته که تنها دلیلِ بودنم شدی، حسابِ شبهایی که تا صبح به یادِ نگاهت اشک ریختم رو ندارم به یاد نگاهی که هیچوقت ندیدمش شاید باورت نشه اما من روزهای زیادیه که کنارِ تو زندگی می کنم.... شبها در آغوشت می...
-
خسته ام
جمعه 22 مردادماه سال 1389 01:02
خسته ام انگار صد سال پیاده راه آمدم انگار صد سلسله کوه را روی شانه های نحیفم حمل کرده ام انگار هزار سال پلک بر هم نگذاشته ام. خسته ام آنقدر خسته ام که حتی نام خود را هم فراموش کرده ام و هیچ یادم نیست که برای اولین بار کدام گل را بوییده ام. من شکل سنجاقکی راکه در کوچه ی کودکی بوسیده ام از یاد برده ام. خسته ام انگار این...
-
اوج
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 16:28
در یک شب مه آلود و تاریک دخترک روی موتور پشت پسری که عاشقش بود نشسته بود. دخترک میگفت: آروم تر برو من از سرعت میترسم، ولی او از سرعتش کم نمیکرد، دخترک دوباره تکرار کرد:من از سرعت میترسم خواهش میکنم آروم تر برو. پسر گفت: اگه می خوای آروم تر برم باید به حرفم گوش کنی دخترک:گوش می کنم پسر: محکم منو در آغوش بگیر و بلند بگو...
-
عشـــــــــق بـــــی پــایــان
جمعه 4 دیماه سال 1388 09:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . . پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا...
-
با هم
شنبه 28 آذرماه سال 1388 14:19
یک روز کامل با هم بودیم و خوش گذشت،اما نمی دانستیم این یک روز ، آخرین روزیست که با هم هستیم . اگر به سرمان نمی زد که آن روز را با هم باشیم ... امروز بی هم نبودیم .
-
هفت قطعه از چشمان تو
شنبه 28 آذرماه سال 1388 10:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA قطعه ی یک تاب می آورم و پروانه وار می چرخم بی سرگیجه منتظر نمی مانم تا سکوت و سکون قطعه ی دوم واژه هایم از آب نمی گذرند وقتی در چشمان تو می نشینند واژه هایم بی زنگار و بی انتظار ناب می شوند در گذر از تو به توی مژگانت قطعه ی سه تمام ِ پونه ی یادم میان ِ شیار های انگشتت نمی...
-
دکتر شریعتی
جمعه 27 آذرماه سال 1388 17:00
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد هی با خود فکر می کنم...
-
زیبا
جمعه 27 آذرماه سال 1388 13:35
زیبـــا ! زیبا هوای حوصله ابریست چشمی از عشق ببخشایم ٬ تا رود آفتاب بشوید دلتنگیه مرا زیبا ٬ زیبـــــا ! هنوز عشق در هول و حوش چشم تو می چرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دلها معنا شود یادم بده چگونه نگاهت کنم که طردی بالایت در تند باد عشق نلرزد...
-
فنجان قهوه
جمعه 27 آذرماه سال 1388 13:13
فنجان قهوه را تعارفش کردم ... وقتی نگاهش کردم دلم سوخت ...اما وقتی یادم آمد که چطور با فریب و نیرنگ قول خرید خانه و ماشین ... مرا وادار به ازدواج کرد حالم به هم خورد ... هنوز قهوه اش را نخورده بود که گفت :آماده شو که می خواهیم جایی برویم..همین طور که از قهوه می نوشید از جیبش سوئیچی به من داد : امروز قول نامه اش کردم...
-
چقدر امروز من شکسته ام
جمعه 6 آذرماه سال 1388 12:10
چقدر امروز من شکسته ام... می خوام از دست تو بگریم تا برسم به اوج ابرا... دیگه حتی چشمامم کم آوردن توی این هجوم اشکا... می دونی؟! راحته مردن... اما وقتی موندی دیگه تو باید بجنگی... چرا حتی لحظه ها سنگین شدن.؟! همون دقایقی که با تو حتی یه لحظه هم نبودن. سینه ی سنگین و پر غصه ی من... پر بغضه... تو کجا و دستای خالی و سرد...
-
چرا من؟
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 11:34
میون اینهمه دخترای رنگارنگ وچشم ابرو قشنگ چرا من؟ می دونی تو چی گفتی؟ یادته؟ گفتی اخه تو خیلی نجیبی شاید نباشی خیلی لوند اما هستی خیلی قشنگ شاید نباشی مو رنگی اما خیلی نجیبی اینارو گفتی منم خندم گرفت خیلی اما حالا تو رفتی خیلی دور با یه دختررنگو ورنگ با چشم وابروی قشنگ خیلی لوند من موندم با نجابت خیلی بیرنگ
-
سفید،زرد،همه ی رنگ ها.
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 15:27
ـ مامان!یه سوال بپرسم؟ زن کتابچه ی سفید را بست. آن را روی میز گذاشت: بپرس عزیزم. - مامان خدا زرده؟ زن سر جلو برد: چطور؟ - آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده. - خوب تو بهش چی گفتی؟ - خوب،من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده. مکثی کرد: مامان،خدا سفیده؟ مگه نه؟ زن،چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند....
-
حالم از اهلی شدن و رام شدن بهم میخوره
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 17:26
حالم از اهلی شدن و رام شدن بهم میخوره گفتم:اگه نمیخوای ....! میخوای برو :نخواستنی در کار نیست ........ من خیلی وقته نه میخوام باشی نه بمونی... تو برام همیشه هستی ... نذاشتی بهت عادت کنم ... رشد کردم .... گلای شقایق ارزونی خریداراش من خریدار عطر تن تو ام ... من عشق تورو می خوام ... من بدون تو این راهم نمیخوام .... پر...
-
کاش...
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 17:25
کاش... دیگه ارزویی نمونده که براش اه بکشم و اشک بریزم ... ... دیگه وقت رفتنم شده .. وقته اه کشیدن ..گریه کردن ... ارزوی تورو کردن ...گذشته دیگه وقت رفتنه .... تو ارزونی بقیه ...من ازت گذشتم بودنمو هیچ وقت خریدار نبودی ... بودن و نبودنم برات فرق نداشت..............چرا داره...نبودنم برات بهتره من برات بهترین هارو خواستم...
-
کاش عشق دروغ نبود
دوشنبه 3 فروردینماه سال 1388 16:53
قصه تمومه عشق من! فاصله رو صدا بزن اینجوری خیلی بهتره هم واسه تو هم واسه من قصه تمومه ‚ عشق من ! باید من رو جا بذاری باید صدام رو تو شب ترانه تنها بذاری بدون تو سایه ی من تنها نشونی منه بغض ترانه ساز من کنار تو نمی شکنه دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست اونور دیوار شب باش...
-
اهل دانشگاهم
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 15:01
اهل دانشگاهم رشته ام علافیست جیبهایم خالی دوستانی همه از دم ناباب و خدایی که مرا کرده جواب. اهل دانشگاهم قبلهام استاد است جانمازم نمره! خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست من نمیدانم که چرا میگویند مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست! ((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید)) باید از آدم...
-
هنوزم گاهی
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 14:43
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هنوزم گاهی وقتی به تو می اندیشم قلبم همان ضربانی را دارد که وقت رفتند داشت. همان ضربانی که وقت جدا شدن از تو داشت هنوز وقتی بتو می اندیشم چهره ات را همانطور نگران می بینم چشمانت را همانگونه گویا و لبانت را همانطور بسته. وجودت را همانطور شاکی...
-
حرف هایی که معناش فقط برای عده ای مفهوم داره
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 14:39
چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و...
-
عشق
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 14:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزی از خیابانی گذر کردم . دیدم روی صندلی نوشته شده بود اگه جوانی عاشق شد چه کند ؟ منم نوشتم باید صبر کند . برای بار دوم که از آنجا رد می شدم دیدم زیر نوشته من کسی نوشته بود اگر صبر نداشته باشد چه کند ؟ منم با بی حوصلگی نوشتم : بمیرد بهتر است .....
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 18:49
-
serj tankian
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 16:08
Everybody knows, That you cradle the sun, (Suffer life again), Living in remorse, Sky is over, Don't you want to hold me baby, Disappointed, going crazy, Even though we can't afford The sky is over, Even though we can't afford The sky is over, I don't want to see you go, The sky is over Even though we can't afford The...
-
چهار شنبه سوری
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 16:55
خب چهارشنبه سوری نزدیک امیدوارم به همه خوش بگذره
-
flying
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1387 20:36
Flying پرواز Started a search to no avail جستجو برای استفاده شروع شد A light that shines behind the veil نوری که پشت پرده می درخشید trying to find it تلاش می کنی تا پیداش کنی And all around us everywhere و در اطراف ما مملو بود is all that we could ever share از چیزهایی که میتوانستیم انها را ببینیم if only we could see...
-
خدا
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 23:35
خدا درون تو اتفاق می افتد وقتی بخشنده باشی وقتی گذشت کنی وقتی عشق بورزی خدا درون تو اتفاق می افتد به دنبال کسی هستم که پیدایش کنم روزی و با بغضم بگویم دوستت دارم فردا دیر است من شاید روزی نباشم و تو از بیراهه های باریک قلمم جای پای دردهایم را پیدا کنی من شاید روزی گم شوم در دستهای مبهوت دانستن شاید روزی غرق شوم در...
-
جواب اشک ها
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 17:33
جواب اشک ها دکتر علی شریعتی : دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست ندارد کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداری و کسی که هم تو او را دوست داری,هم او تو را به رسم و آئین زمانه به هم نمیرسید دو تا اشک نقره ای روی صورت برفی تو آروم آروم اومدن پائیین توی حس بی حرفی تو دو تا قلب منتظر,دوتا دست بی پناه اشک...
-
خدا
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1387 19:53
هر کسی دوتاست . و خدا یکی بود . و یکی چگونه می توانست باشد ؟ هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست . و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت . عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند . خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد . و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد . و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام...
-
سرنوشت
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 21:59
اگه میدونستم کی سرنوشته منو می بافه می گفتم مال منو بکل بشکافه
-
خیانت
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 21:52
شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد
-
نرو
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 21:34
گفتم نرو پرپر می شم گفتی میخوام رها باشم گفتم آخه عاشق شدم گفتی میخوام تنها باشم گفتم دلم گفتی بسوز گفتم یه عمری باز هنوز گفتم پس عمرم چی میشه گفتی هدر شد شب و روز گفتم آخه داغون شدم گفتی به من خوش میگزره گفتم بیا چشمام به تو گفتی آخه کی می خره گفتم منو جنس میبینی گفتی آره بی قیمتی گفتم یه روز کسی بودم با من نکن بی...