کاش عشق دروغ نبود

قصه تمومه عشق من! فاصله رو صدا بزن
اینجوری خیلی بهتره هم واسه تو هم واسه من
قصه تمومه ‚ عشق من ! باید من رو جا بذاری
باید صدام رو تو شب ترانه تنها بذاری
بدون تو سایه ی من تنها نشونی منه
بغض ترانه ساز من کنار تو نمی شکنه
دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست
با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست
اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعکاس این ترانه آخرین آواز قو نیست
باید بری تا بتونم این شب رو نقاشی کنم
طعم گس نیش ای این عقرب رو نقاشی کنم
باید بری !دوس ندارم شب به تو چپ نگاه کنه
دوس ندارم دستای شب صورتت رو سیاه کنه
نه من من ‚ نه من تو تو این شبا ما نمیشه
عشق عظیم ما دوتا زیر یه سقف جا نمیشه
دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست
با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست
اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعکاس این ترانه آخرین آواز قو نیست

اهل دانشگاهم

اهل دانشگاهم 

رشته ام علافی‌ست

 جیب‌هایم خالی

 دوستانی همه از دم ناباب

 و خدایی که مرا کرده جواب.

 اهل دانشگاهم

 قبله‌ام استاد است

 جانمازم نمره!

 خوب می‌فهمم

 سهم آینده من بی‌کاریست

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند

 مرد تاجر خوب است

و مهندس بی‌کار

وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!

 ((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))

 باید از آدم دانا ترسید!

 باید از قیمت دانش نالید!

 وبه آنها فهماند

 که من اینجا فهم را فهمیدم

                                                      ساناز

هنوزم گاهی




هنوزم گاهی وقتی به تو می اندیشم قلبم همان ضربانی را دارد که وقت رفتند داشت.

همان ضربانی که وقت جدا شدن از تو داشت هنوز وقتی بتو می اندیشم چهره ات را

همانطور نگران می بینم چشمانت را همانگونه گویا و لبانت را همانطور بسته.        

وجودت را همانطور شاکی میبینم از او...........    نمیدانم چرا؟؟؟؟؟!!                 

هنوزم وقتی به تو می اندیشم خون در شریانهایم همانگونه جاری است که وقتی صدای قلبت با قلبم یکی بود.وقتی با تمام وجودم نگه دارت بودم گاهی می گویم ایکاش تو را در وجودم مدفون می کردم